اشاره: نرگس محمدی قرار است شانزده سال آینده را در زندان بماند. ظاهراً او در بیرون از زندان عنصری مزاحم و تحمل نشدنی تشخیص داده شده. اگر خدا وکیلی اینجور است، ما حرفی نداریم. نرگس در زندان بماند تا حضرت رهبری شب ها راحت بخوابد. گرچه ایشان و همراهانشان مشکلی در خوابِ راحت ندارند. آن کسی به فرسودن و نهیبِ هرازگاهِ وجدان دچار می شود که چیزکی از آن برایش مانده باشد هنوز. جناب شیخ مصطفی پورمحمدی مگرهمین چند وقت پیش نگفت: من از این که چند هزار نورچشم مردم را در سال شصت و هفت زده ام و کشته ام شان همینجوری، شبها راحت می خوابم تخت! با این همه، نه که مزاج آدمها متفاوت است و شیشه های دل شان نازک، ممکن است یکی که هم آدم کشته وهم در نمازشب اشک ریخته، از شنیدنِ صدای آه یک مادرِ بی نوا عذاب بکشد. می گویم: شاید برادران دستگاه قضای رهبری ترجیح داده اند نرگس را بجایی بفرستند که صدای آه هایش به گوش جناب رهبر نرسد تا مبادا کدورتی در خلقیات حضرتش پدید آید. امروز بخود گفتم بگرد و ببین چه مشابهت هایی میان جناب سیدعلی خامنه ای و بانو نرگس محمدی است که این باید در زندان باشد صرفاً بخاطر این که می گوید: من انسانم و حقوقی دارم که شما – آقای خامنه ای – این حقوق را از من و مردم ربوده اید. و آن دیگری، که می گوید: همینی که هست. می خواهی بخواه، نمی خواهی برو زندان. زور دارم می توانم.
یک: نخستین مشابهتی که برگمانِ من نشست این بود که دیدم نرگس و آقا سیدعلی هر دو در آسمان و زمین اشتراکاتی دارند. منتها نرگس از بس زمینی است، آسمانی می نماید، و آقا سیدعلی آنقدر آسمانی است که زمینش ناپیداست. زمین این هردو را “مردم” اشغال کرده اند. با این تفاوت که درزمین نرگس این مردم اند که به توپ می زنند، و در زمین سیدعلی مردم همان توپ اند که باید بدان پای کوفت و شوتیدشان. آسمان نرگس، با چشم مردم هویت پیدا می کند و”دیده” می شود. همین آسمان، به آقا سیدعلی که می رسد، باید به وی نگاه کند تا خود هویت پیدا کند.
دو: نرگس نفس می کشد و آقا سیدعلی نیز. اکسیژن نرگس مردم اند با همه ی حق و حقوقی که دارند. عجبا که اکسیژن سیدعلی نیز مردم اند منتها بی آنکه حق و حقوقی داشته باشند.
سه: نرگس بصیرت دارد و آقا سیدعلی نیز. بصیرت نرگس در این است که آدمها را با خروجیِ رفتارشان می سنجد و پیش بینی می کند و به شان نمره می دهد. آقا سیدعلی نیز دقیقاً همین گونه است با مختصری تفاوت اما. این که آقا سیدعلی با خروجی رفتار مردم کاری ندارد. او برای خودش یک خروجیِ مخصوص آراسته که مردم باید همت کنند و خود را با اندازه و مختصات آن خروجی مطابق کنند. و گرنه از همان خروجی به جایی ناپیدا خارج می شوند.
چهار: دوستان نرگس از دیوار کسی بالا نمی روند. دوستان آقا سیدعلی اما دیواری نبوده که از آن بالا نرفته باشند. خب، این که نشد مشابهت که! چرا، اگر خوب نگاه کنید، می بینید در این دو عبارت، آنچه که مشترک است “دیوار” است. نرگس اکنون بهمین خاطر زندانی است. صدایی در حوالیِ زندان می پیچد که: می خواستی تو هم از این دیوار مشترک بالا بروی تا زندانی نشوی. مگر شیخ علی فلاحیان با آنهمه آدمکشی زندانی است اکنون؟ یا مرتضوی با آنهمه دزدی و نقشی که در کشتار سال هشتاد و هشت داشته؟ یا مجتبی خامنه ای با میلیاردها پولی که بالا کشیده و فرماندهی کشتار سال هشتاد و هشت نیز با وی بوده؟
پنج: نرگس بچه دارد و آقا سیدعلی نیز. اصرار نرگس بر واخواهیِ حقوق تباه شده ی مردم بچه هایش را “آواره” کرده، آقا سیدعلی اما نگران این است که نکند بچه هایش در آینده آواره شوند.
شش: نرگس، می خورد و آقا سیدعلی نیز. نرگس – اگر که بتواند – حق خودش را، آقا سیدعلی اما…… کاش یکی پیدا می شد و از آقا سیدعلی می پرسید: آقا جان، شما با این همه پولی که از سفره ی نداری مردم بر می دارید و به هرکجا که دلتان می خواهد هبه می فرمایید، هیچ از مردم اجازه می گیرید آیا؟ شما با اموال مردم چندچندید؟ یعنی سهم مردم در اجازه دادن ها و اجازه ندادن هایشان در این برداشت های همینجوری چقدر است خدا وکیلی؟
هفت: نرگس نگران است و آقا سیدعلی نیز. نرگس نگران دختران و بانوانی است که از نداری تن به تن فروشیِ ناگزیر می سپرند. و نگران جوانانی است که جوانی شان “آب” می شود بی هیچ دستاوردی. و یا نگران است بخاطر ریخت کشورمان که بد ریخت شده و حالِ بسیاری را بهم می زند و می هراساند و سرنوشتش نیزمعلوم نیست. نگرانیِ آقا سیدعلی از جنس دیگر است. این یکی را می گذارم بعهده ی شمایی که این مطلب را می خوانید. که اگر من بگویم کار بجاهای باریک می کشد. شما نگرانی های حضرت رهبری را یک به یک شماره کنید. اگر که مایلید.
هشت: نرگس در زندان است و آقا سیدعلی نیز. دیوار زندان نرگس را خود آقا سیدعلی بالا برده، و دیوار زندان آقا سیدعلی را خودش. نرگس حتماً یک روز از زندان آقا سیدعلی بیرون می آید. آقا سیدعلی اینجور که از قرائن پیداست، در زندان خود ساخته اش ماندنی است الی الابد.
نه: در رگهای نرگس و رگهای آقا سیدعلی خون جاری است. جنس خونِ جاری در رگهای نرگس، خون دلی است که می خورد از بی کسی و بی پناهیِ مردمی که در تنگنای نظام مقدس گرفتارند و فریاد رسی ندارند. جنس خون رگهای آقا سیدعلی را باید از مردمانِ خون بدل پرسید.
ده: نرگس “فردا” دارد و آقا سیدعلی نیز. فردای نرگس رو به روشنایی است و فردای آقا سیدعلی رو به ماهیتی است که سهمی از روشنایی ندارد. چرا؟ چون کسی که روشنایی را زندانی می کند، حتماً به تاریکی دلبستگی دارد.
یازده: نرگس و آقا سیدعلی هردو فریاد می کشند. این برای نداشته ها، آن برای حفظ داشته ها.
دوازده: نرگس و آقا سیدعلی هر دو نظرشان به کسانی نزدیک است. نرگس به مردم، و آقا سیدعلی به بعضی ها. گور پدر مردم.
سیزده: نرگس و آقا سیدعلی هردو گریه می کنند. گریه ی نرگس بخاطر جوانی ها و فرصت ها و سرمایه ها و عاطفه های روفته شده ی مردم است، و گریه ی آقا سیدعلی بخاطر “حال” خوشی است که درنماز شب پیدا می کند.
چهارده: نرگس و آقا سیدعلی هردو از پتانسیل “دوست داشتن و دوست نداشتن” برخوردارند. نرگس مردم را بخاطر این که مردم اند و صاحب حق، دوست دارد، و آقا سیدعلی تنها مردمی را دوست دارد که در راه اسلام دود شوند. نرگس حجاب اجباری را دوست ندارد اما سیدعلی چفیه را دوست دارد. البته آقا سیدعلی مردم را دوست دارد بشرطی که این مردم شانه هایشان بدهند زیر بارهای بیت رهبری و جوانانشان را بفرستند برای دفاع ازحرم همینجوری.
پانزده: آقا سیدعلی را دوستانی است و نرگس را نیز. دوستان نرگس از بس با ادب اند، همیشه از درِ اصلی سفارتخانه ها داخل می شوند. دوستان آقا سیدعلی اما به دیوار سفارتخانه ها اشتیاق فراوان تری دارند.
شانزده: نرگس و آقا سیدعلی هردو به قاچاق علاقه مندند. دوستان نرگس نوشته هایی را قاچاقی به داخل زندان می برند و نوشته هایی را نیز قاچاقی از داخل زندان بدرمی آورند. جنس قاچاق دوستان آقا سیدعلی کمی متفاوت است. دوستان ولایی درجابجاییِ تریلی ها و کانتینرهای تریاک و هروئین و جنس های جوربجور و دلار و شمش های طلا تخصص دارند. و البته خیلی چیزهای دیگری که فهرستشان را می شود از شیرمرغ آراست تا….. جان آدمیزاد. اسکله های قاچاقِ “برادران” کوه یخی است که تنها قسمتِ بیرونی اش را ما شنیده ام. دیدنش که کار ما نیست.
هفده: هم نرگس هم آقا سیدعلی “دشمن” را می شناسند. منتها دشمن در نظام فکری نرگس به هرآنکسی گفته می شود که به حقوق بدیهی و قانونیِ مردم تجاوز کند، آقا سیدعلی اما نگران این است که مبادا دشمنی به اسم “مردمِ” به تنگ آمده ی ایران، دست برکنده ی زانوی خود گذارند و برخیزند و بعضی ها را بگیرند و محاکمه کنند و به زندان بیفکنند. در همین راستا، ودر نظام فکری نرگس، آدمکشی و اعدام مطلقاً مقبول نیست اما در نظام مقدسِ آقا سیدعلی، هم آدمکشی و هم اعدام، بالاستقلال صاحبِ وجاهت و اعتباری اند حتماً و نیزاسلامی البته.
درپایان:
نرگس را نظام مقدسی زندانی کرده که خود می داند، نیک نیز می داند، که این بانو را هیچ خطایی در پرونده نیست الا واخواهیِ حقوق قانونی و بدیهیِ مردم. ایرادی ندارد. مردم ایران به این “بندیان بی دلیل” نیازمندند. این نیاز، در آینده ای نزدیک کار خودش را آشکار می کند و راههای بسته را می گشاید. حالا نه این که مردم در آینده ای نزدیک بیرون می ریزند و شیشه ها را می شکنند و ملاکُشی و سردار کشی راه می اندازند. نخیر، در قاموس ما آدمکشی راه ندارد. ما اهل گفتگوییم. اهل مداراییم. اهل ادبیم. آدمکشی را می گذاریم برای اهل ولا دربست. که در تخصصشان است مبسوط. این “بندیان بی دلیل” و کشته های بی دلیل، آبی خواهند بود که نرم و بی صدا به سمت قلعه و برج و باروی نافرسودنیِ حضرات می خزند و به نرمی بلندای این بلندی ها را فرو می ریزند. بله، ما به این بندیان بی دلیل و کشته های بی دلیل محتاجیم. این مشابهت ها که برشمردم، و دیگر مشابهت هایی که گفتنی نیست، این را می گویند.
نرگس را نظام مقدسی زندانی کرده که خود می داند، نیک نیز می داند، که این بانو را هیچ خطایی در پرونده نیست الا واخواهیِ حقوق قانونی و بدیهیِ مردم. ایرادی ندارد. مردم ایران به این “بندیان بی دلیل” نیازمندند. این نیاز، در آینده ای نزدیک کار خودش را آشکار می کند و راههای بسته را می گشاید. حالا نه این که مردم در آینده ای نزدیک بیرون می ریزند و شیشه ها را می شکنند و ملاکُشی و سردار کشی راه می اندازند. نخیر، در قاموس ما آدمکشی راه ندارد. ما اهل گفتگوییم. اهل مداراییم. اهل ادبیم. آدمکشی را می گذاریم برای اهل ولا دربست. که در تخصصشان است مبسوط. این “بندیان بی دلیل” و کشته های بی دلیل، آبی خواهند بود که نرم و بی صدا به سمت قلعه و برج و باروی نافرسودنیِ حضرات می خزند و به نرمی بلندای این بلندی ها را فرو می ریزند. بله، ما به این بندیان بی دلیل و کشته های بی دلیل محتاجیم. این مشابهت ها که برشمردم، و دیگر مشابهت هایی که گفتنی نیست، این را می گویند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر